ز من گسستی و با دیگران بپیوستی


ز من گسستی و با دیگران بپیوستی

ز من گسستی و با دیگران بپیوستی


ز من گسستی و با دیگران بپیوستی

ز من گسستی و با دیگران بپیوستی


ز من گسستی و با دیگران بپیوستی

مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
مرا درست شد اکنون که عهد بشکستی
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
به یاد مصطبه برخاستی معربدوار
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
بر آتشم بنشاندی و دور بنشستی
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
مرا به نیم کرشمه بکشتی ای کافر
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
فغان ز کفر تو و آه ازین سبک دستی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
به مهر فاخته زان پس که روی بنمودی
گریز جستی و از دام من برون جستی
گریز جستی و از دام من برون جستی
گریز جستی و از دام من برون جستی
گریز جستی و از دام من برون جستی
گریز جستی و از دام من برون جستی
گریز جستی و از دام من برون جستی
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
برای مهر تو جان بر میان همی بستم
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
چرا به کینهٔ جانم میان فرو بستی
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
خبر نداری کز بس کرانه جوئی و کبر
میان جانم بی رحم وار بگسستی
میان جانم بی رحم وار بگسستی
میان جانم بی رحم وار بگسستی
میان جانم بی رحم وار بگسستی
میان جانم بی رحم وار بگسستی
میان جانم بی رحم وار بگسستی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
مرا طفیل کسان مرهمی همی دادی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
کنون ز دادن آن قدر نیز وارستی
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
بسا طویلهٔ گوهر که چشم من بگسست
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
چو در طویلهٔ بد گوهران بپیوستی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستم بد این که تو کردی به جان خاقانی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی
ستمگری مپسند، ای خدای چون هستی